از دوره هخامنشی نقاشی دیواری به صورت مستقیم موجود نمی باشد؛ اما از نقش برجسته ها و کاشی های لعابدار و سکه

های این دوره می توان دریافت که نقاشی دیواری نیز وجود داشته است. بهترین و سالم ترین آن ها نقش برجسته های تالار آپادانا می باشد.
هنرمندان ایرانی مانند بیشتر هنرمندان شرقی سعی نکرده اند که از طبیعت تقلید و آن را بازنمایی کنند، بلکه خواسته اند در آن دخل و تصرف کرده و آن را با اندیشه و آرزوی خود منطبق نمایند.
هنر ایران با همه ی فراز و نشیب همواره دارای سه ویژگی خاص بوده است:
۱- استفاده از رنگ های تند
۲- تمایل به ریزه کاری
۳- تصرف در نقش های طبیعت
آنچه در تمام تخت جمشید جلب توجه می کند رعایت تقارن و در عین حال توجه و تاکید بر عظمت نمایی آن است.
این آثار با آثار مصری شباهت دارند و در آن ها نیز همچون نقش برجسته ها و نقاشی های مصری از اصل تقابل ( روبه رو نمایی ) استفاده شده است. بدین معنی که بدن ها از رو به رو و صورت و پاها از نیمرخ می باشند.
کاشی های لعابدار دوره ی هخامنشی با همان شیوه ی هنر کاشی سازی بین النهرین شکل گرفته و به اعتقاد محققان متاثر از هنر آن منطقه بوده اند.
گاو های بالدار دارای سر انسان و بدن گاو هستند که به شیوه ی آشوری شکل گرفته اند، ولی تفاوت آن ها با گاوهای بالدار آشوری:
۱- بال گاو آشوری راست ولی بال گاو هخامنشی نیم دایره است.
۲- گاو آشوری پنج پا دارد ( برای حفظ تعادل ) ولی گاو هخامنشی دارای چهار پا است.
۳- گاو آشوری از سنگ یکپارچه است ولی گاو هخامنشی از قطعات سنگ به هم چسبیده ساخته شده است.
نقش برجسته های دوره ی هخامنشی حالت نمادین، سمبولیک، اسطوره ای و فوق طبیعی دارند. اما در میان این آثار دو نقش برجسته وجود دارد که حالت روایتگر ( بازگو کننده ) دارند که یکی از آن ها ” متظلم مدی ” در تخت جمشید است و نقش برجسته دیگر در بیستون کرمانشاه قرار دارد و موضوع آن شکست دادن اقوام مختلف به دست داریوش است.