در گذشته حاصل صفحات تمرینی خوشنویسان را که حروف و کلمات در آن ها به صورت متوالی و فشرده تکرار می

شد، سیاه مشق می گفتند. این تمرینات صرفاً به جهت کسب مهارت بیشتر و به اصطلاح گرم کردن دست انجام می دادند که به نوعی صرفه جویی در مصرف کاغذ را نیز به همراه داشت.
به مرور زمان خوشنویسان خلاق دریافتند که برخی از این صفحات دارای زیبایی های خاصی هستند و اگر در ترکیب بندی این کلمات تکراری بر روی صفحه دقت بیشتری اعمال شود، می تواند به خلق آثار بدیع و زیبا بینجامد.
این نگاه ظاهراً از قرن یازدهم هجری کماکان آغاز شده بود اما نقطه ی عطف سیاه مشق های هنری را در قرن سیزدهم و در آثار میرزا غلامرضا و میر حسین باید یافت.
در این دوره با ورود صنعت چاپ به ایران، میرزا غلامرضا اصفهانی با هوش سرشار خود دریافت می باید بیش از پیش به جنبه های تجسمی و تصویری خط پرداخت. از این رو قالب سیاه مشق را برگزید و به خلق آثار ماندگار نایل آمد.
او بیش از آنکه به خوانا بودن اثر توجه کند به زیبایی آن ها و ترکیب بندی کلمات به مثابه عناصر بصری در صفحه اهمیت می داد. ازا ین جهت او را می توان آغازگر حرکتی نو در هنر خوشنویسی به شمار آورد که به پیدایش حرکت های نوین در دوره ی معاصر انجامیده است. امکانات نا محدود سیاه مشق موجب شده که امروزه بسیاری از خوشنویسان نوگرا و خلاق در آفرینش آثار خود به نوعی از ان بهره گیرند.