با شرکت در کلاس های کنکور تئوری و عملی مجازی سایت، قبولی خود را تضمین کنید.
سبک منریسم یا شیوه گرایی در گسترده ترین معنای خود ، به سبک هنری که در نیمه آخر قرن شانزدهم پس از اوج رنسانس وپیش از باروک پدید آمده است اشاره میکند .یعنی از حدود سال ۱۵۲۰ (مرگ رافائل) تا حدود ۱۶۰۰ ؛ اصطلاح منریسم که معنی تحت الفظی آن سبک پردازی، شیوه گزینی یا شیوه گرایی است برای نخستین بار در قرون هجده و نوزده با مفهومی تمسخر آمیز برای توصیف آن گروه از نقاشان همچون «کاراتچی» و «لانفرانکو» به کار گرفته شد و گفته می شود واکنشی علیه هنر اوج رنسانس بود . اما سده بیستم نه فقط این قضاوت را نپذیرفت بلکه دوران شیوهگرایی را سرآغاز آگاهی هنرمند غربی از شخصیت، قدرت، تخیل و مهارت فنی خویش دانست.

تقریبا فقط به فیگور انسانی می پرداخت فیگورهاحالتی از رقص یا پانتومیم پیچیده و بغرنج رابه بیننده القاء می کنند، و ترکیب بندی ها و همچنین حالت ها وژست های غیر واقعی ، تعمدا پیچیده و درهم هستند
سیر تاریخی
· رنسانس (Renaissance) 1300-1600
· ایلوزنیسم(وهم گرایی) ۱۴۲۰-۱۵۲۰
· ناتورالیسم (طبیعت گرایی)۱۴۲۵-۱۵۲۰
· شیوهگرایی (Manierismo) ایتالیا: ۱۵۲۰ – ۱۵۸۰
· باروک (Baroque) اروپا: اواخر قرن ۱۶ – اوایل قرن ۱۸
هنرمندان مهم
تینتورتو،/ ال گرکو، /پارمیجانینو،/رُسو فیورنتینو، /پنتُرمو، /وازاری،/ ورنز / ال گره گو /بُرنتسینو، /چلینی، /بُلونیا، /وُلترا و براداران تسوکاری از نقاشان وابسته به این جنبش هستند.
مهمترین آثار
· خاکسپاری، اثر جاکوپو پونتورمو، ۱۵۲۸، سانتا فلیچیتا، فلورانس.
· یعقوب با یوسف در مصر ۱۵۱۸٫جاکوپو کاروچی مشهور به پونترمو گالری ملی لندن
· مادونا وکودک با قدیس یحیای تعمیدهنده۵۰-۱۵۴۰، آنیولو برونزینو گالری ملی لندن
· ازدواج عرفانی قدیسان ۷-۱۵۲۶،پارمیجانینو گالری ملی لندن
· یوسف به همراه پیشخدمتش و نانوا ۱۵۱۵ ، پونتورمو گالری ملی لندن
· پرتره ی مرد جوان ۱۵۵۰ اثر برونزینو؛ شفا دادن سن آنتونیو به مرد جوان ۱۵۱۱اثر اسکولادل سانتو پادوا؛ معجزه مارک مقدس اثر تین توره تو؛مکتب آتن اثر رافائل.
اواخر قرن ۱۶ – یکسری تحولاتی صورت می گیرد یعنی از حدود سال ۱۵۲۰ (مرگ رافائل) تا حدود ۱۶۰۰٫ این تحولات را فلاسفه با استهزاء و مسخرگی نام منریسم را بر آن گذاشتند.
اولین بار که منریسم اعاده حیثیت شد قرن ۱۸ بود و با نگاه دیگری به آن نگاه شد . در حقیقت منریسم آن جنبه های استهزاء را داشت و هم نداشت . در اواخر قرن ۱۶ هنرمندان جوان فضایی برای جولان خود نمی دیدند . برای این که این عصر عصر نابغه پروری بود ( عصر تیسین رافائل ( جنبه غالبی که وجود داشت الگوهایی بود که این هنرمندان نابغه به جا گذاشته بودندو دید عمومی گرایش به این الگوهها داشت . اما هنرمندان جوان که می خواستند. بودن خود را ثابت کنند با این الگوها جایی برای خلاقیت خود نمی دیدند .
سپس بعضی هنرمندان پیشروتر مثل فیورنتینو Fioretinor و پونترمو Pontermo آمدند و شیوه های شخصی و برداشت شخصی خود رادرموضوعات رایج ( مذهبی ) با نگاهی عاطفی و ذهنی مورد توجه قرار دادند . این هنرمندان تفسیری خاص خود را از جهان و طبیعت ارائه دادند و به عبارت دیگر از طبیعت اخذ کردند . اما آنچه آفریدند همانند طبیعت نبود . به این ترتیبخودشان را از قید و بند الگوهای عصر رنسانس رها کردند
. قالب های کلاسیک را در هم ریخته و با اغراق در تناسبات و ترکیب بندی سعی به آشکار ساختن احساس درونی خویش داشتند. منریستها به جای رجوع به طبیعت و ادامه جستجو در پدیده های طبیعی به خود آثار هنری روی آوردند و استادان اوج رنسانس (به خصوص میکل آنژ) و پیکرتراشان رومی را سرمشق خود قرار دادند .
آنان اعلام کردند که هنرمند حق دارد قواعد را مطابق میل خود تفسیر کند و به شکلها جنبه آرمانی تر بدهد در آغاز ظهور این جنبش هنرمند منریسم مبالغه زیادی در بیان عواطف خود داشت و آنرا از طریق نمایش تحول شدید رنگها و ایجاد تضادهای تند و تاریک و نیز کشیدگی و اعوجاج پیکره های انسانی تجسم می بخشد .
از آنجا که منریسم تقریباَ به فیگور انسانی می پرداخت ، متداولترین بیان آن به صورت نقاشی هایی است که در آنها فیگور ، حالتی از رقص یا پانتومیم پیچیده و بغرنج را به بیننده القا می کند .
ترکیب بندی ها و همچنین حالت ها و ژست ها غیر واقعی و عمداً پیچیده و در هم هستند .در ترکیب بندی این آثار موضوع اصلی در یک جهت تابلو و یا در زمینه قرار می گیرد و از این رو توازن ترکیب بندی را از حالت تعادل خارج می سازد . رنگ آمیزی معمولأ روشن و زنده است که این خود گاه در تضادی شدید با تاریکی ها و سایه ها قرار میگیرد و از این رو پیش و بیش ازتوصیف شکلها بر بیان حسی تأکید دارد . منریست ها به جای تعادل صِرف به دنبال نوعیناپایداری بودند.
این هنرمندان در فلورانس و رم بیشتر فعالیت می کردند و شروع منریسم با این دو هنرمند است . فیورنتینو ( ۱۴۹۴ ۱۵۴۰ ) پونترمو در ( ۱۴۹۴ ۱۵۵۷ ( یکی از دلایل برای اطلاق این نام برای این دوره هنر این بود که تعدادی از هنرمندان فعالیت می کردند که کارشان کپی آثار بزرگان بود .
در قرن ۱۸ بود که مکتب واقعی منریسم رو ، شد و به عنوان یک مکتب مستقل از منریسم نام برده شد، که در قبل از قرن ۱۸ از منریسم به عنوان یک انحطاط نام برده می شد .
به این ترتیب هنرمندان پیشرو این شیوه قوانین ، الگوها ، دقت در کالبد شناسی ، فضا سازی و احوال استادان پیشین خود را زیر سوال بردند .
یکی دیگر از هنرمندان این شیوه شخصی است بنام پارمیجیانو Parmigianino – ( ۱۵۰۳ ۱۵۴۰) پار میجیانو تفاوت اساسی که دارد این است که عواطف شخصی خود را در نظر نمی گیرد و کمتر درون نگری دارد . اما همچنان با طبیعت گرایی عصر رنسانس مخالفت می کند . تابلویمعروف و مشهور این هنرمند ( مریم گردن بلند ) است .
بعد از پارمیجیانو هنرمندی بنام ( تینترتو ) اهل ونیز است . Tintoreto ) ۱۵۱۸ ۱۵۹۴ ) کاری که این هنرمند می کند این است ؛ هنر استادان قبلی را در هم می آمیزد . کمپوزیسیونهای ( تیسین ) را تغییر می دهد و حرکت ایجاد می کند . این هنرمند عناصر هنری پشینیان یعنی میکل آنژ وتیسین را به هم آمیخت و با استفاده از سایه روشن و خطوط مورب به عناصر تابلو شدت بخشید . در مقایسه با تیسین کارهایش پرحرکت است و در مقایسه با میکل آنژ کارهایش رنگ آمیز تر است . این هنرمند موضوعات مذهبی را با دیدی انسان گرایانه مطرح می کند . به عبارتی او طبیعی و فوق طبیعی را به مرز مشترک می رساند و تعادلی بین برداشت فوق طبیعی مذهبی و امانیسم ( انسان گرایی ) برقرار کرد .
یکی دیگر از هنرمندان این دوره ( ورنزه ) Veronese است ، این هنرمند بین ( ۱۵۲۸ -۱۵۸۸ ) فعالیت کرده است . خصوصیت این هنرمند برخلاف تینترتو موضوعات اساطیری را با برداشت زنده وشاد مورد بررسی قرار می دهد . انتقال شادی و شعف هدف ورنزه است . یکی از برجسته ترین هنرمندان منریسم که در خارج از ایتالیا پرورش پیدا می کند (ال گره کو ) است که در یونان متولد شده است . ( درکرت ) جزایر یونان در سال ( ۱۵۴۱ ) در واقع آخرین و برجسته ترین هنرمند منریسم است . در محیطی که (ال گره کو ) رشد می کند محیطی است که ریشه هایش بیزانسی است .
(ال گره کو ) در یکی از دیرها تحت تعلیم راهبه ها نقاشی بیزانسی را یاد می گیرد و خصوصیات بیزانسی را در کودکی یاد می گیرد . در جوانی به ایتالیا می آید و شاگرد تینترتومی شود و با انسانگرایی رنسانس روبرو می شود . بعد از ونیز به رم می رود و مجذوب جنبه های عاطفی ( فیورنتینو و پونترمو ) می شود .
(ال گره کو ) یک روح شرقی دارد . (بیزانس ریشه در شرق و سایه بر غرب داشته است .
بعد از سالها مطالعه به اسپانیا می رود و نقاش دربار اسپانیا می شود . هنرال گره کو آمیزه ای است از فضاها ، نمادها و رنگ آمیزیهای بیزانس و انسان گرایی هنر رنسانس ایتالیا ، انسان گرایی را با نماد آفرینی بیزانس تلفیق می کند . در زمانی که در اسپانیا فعالیت می کند کارش متفاوت با آن زمان و به عنوان هنرمند نوگرا شناخته می شود .
یکی از هنرمندان این دوره که با هیچ یک از هنرمندان این دوره همساز نیست و به علت عدم پیروی از اصول کلاسیک جزء منریست ها به حساب می آید پیتر بروگل ارشد ( پدر ) است .
باریک بینی ، ظرافت ، پیچ و تابها و تلاطم که در منریست است در کارهایش نمی بینیم و چیزی که دیده می شود عدم پیروی از اصول کلاسیک است و در قالب و محتوا نیز کارش با کار منریستها تفاوت اساسی دارد . پیتر بروگل ارشد هنرمند فلاندری است و هنرمند خاصی است و در دوره ای زندگی می کند که دوره اصلاح دینی است دوره تحت تعقیب قرار گرفتن به دلیل عقاید .
این شخص فرار ، قحطی ، بدبختی ، تحت تعقیب بودن را در کنار هم می بیند و با دید طنز آلود و غمناک موضوعات را می بیند و علی رغم تمام مسائل بدی و بدبختی و دید طنز آمیزش، به طبیعت توجه نشان می دهد و با دید ظریف و دقیق به طبیعت نگاه می کند . به روابط اشیا ء با تیز بینی توجه دارد . فاجعه و درد را در کنار طبیعت و زیبایی نشان می دهد( تراژدی با کمدی ) در کارهایش به یک فرد خاص توجه ندارد . به آدمها از یک دید کلی توجه می کند . آدمهای فقیر و بدبخت ، به انسانها از دریچه مصنوعی نگاه می کند و بالاخره منریسم با این افراد تمام میشود.
ایالت هنر را در کانال تلگرام پیگیری کنید: